سیم نامرئی
کاش بین ذهن من و این وبلاگ یک سیم مستقیم نامرئی وجود داشت و من میتونستم همه و همه ی فکر ها و حرف هام رو راحت منتقل کنم چون مشکلات من _ یک کنکوری _ بدجور زیاد شده ،
اول این که من به بیماری نوشتن مبتلا هستم و اگر در لحظه چیزی که در ذهنم تراوش می شود را ننویسم نمی توانم هیچ کار دیگری انجام بدهم.
مشکل دوم این که بنده در طول سال خیلی کم کاری کردم و الان زمان خیلی محدودی دارم و باید کم کاری هایم را جبران کنم.
مشکل سوم ؛ گوشی ام با بلاگ قهر کرده و ارتباط برقرار نمی کند در نتیجه من نمی توانم یادداشت های گوشی ام را کپی پیست کنم و همین حالا که دارم این پست را تایپ می کنم نزدیک به 20 پست دیگر که به اینجا منتقل نشده اند وجود دارد.
مشکل چهارم ؛ درس درس درس
و مشکل پنجم که سخت ترین مشکل است ؛ وقتی اینجا شروع به نوشتن می کنم یک استرس ناخودآگاهی همه وجودم را پر می کند و باعث می شود که فراموش کنم قرار بوده چه بنویسم و از کجا شروع کنم و به کجا برسم، دقیقا وضعیتی که الان دارم..
باشد که خداوند یگ سیم نامرئی به ما هدیه بدهد ، به علاوه ی شیرکاکائو و بادکنک و شکلات و لاک های رنگی رنگی زیاد و کمک کند که در نزدیکی خانه مان یک مهدکودک تاسیس کنند تا ما خوشحال شویم.