تراپی شخصی

تراپی شخصی

به دنبال همراه و هم زبان..
هر چند ساده و زودگذر
به دنبال ذره ای تفاوت

۳ مطلب در اسفند ۱۳۹۵ ثبت شده است

مادرم به همراه برادرم چند روز پیش برای تجدید قوا و دیدن مادرجانِ مادرم مرا به همراه پدر جان تنها گذاشتند. من هر روز تا ظهر کلاس داشتم و هربار که به خانه رسیده ام با فضای تاریک و سوت و کوری رو به رو شده ام،زنگ زده ام به پدر جان که : "من رسیده ام خانه نگران نشوید مبادا!!" و بعد پرسیده ام "ناهار چی کنیم؟" و پدر جان مان پاسخ داده اند : "پیتزا میخوری؟" و اصلا مراعات رژیم بنده را نکرده اند!!! و بنده تمام مقاومت خود را نشان داده ام که نکند رژیم مان به هم بخورد و نتیجه این شده که چند روز غذای تکراری خورده ایم!!
امروز مادرم و برادرم برگشتند و ظاهرا بیشتر از این که به فکر خوش گذرانی و خوب کردن حال خودشان باشند به فکر خرید لباس عید برای منی بوده اند که قرار است از 2 فروردین از 7 صبح تا 9 شب به اردوی نوروزی-درسی بروم و نمی دانم لباس ها را برای کجایم خریده اند؟!
بی انصافی نکنم وقتی خرید ها را دیدم از شدت خوشحالی میخواستم بروم و به طور جدی درس بخوانم که خداراشکر بر این حس لعنت فرستاده و به اس ام اس بازی مان ادامه دادیم..
من همان ام که 7 صبح روز تعطیل بیدار میشوم و به کتابخانه میروم، با کتابخانه ی خالی رو به رو می شوم، 2 صفحه درس می خوانم و بعد از ساعت 9 صبح تا 12 ظهر را در کتابخانه می خوابم ، 12 بیدار می شوم، کتابخانه را ترک میکنم به قصد رفتن روی پل عابر پیاده ای که تازگی ها به پاتوق من تبدیل شده و بعد می بینم که در راه گل فروشی هستم تا آخرین پنجشنبه ی سال را در کنار عزیزان از دست رفته بگذرانم، اما زمانی که به گل فروشی میرسم راهم را ادامه می دهم و هیچ یک از این کارها را نمی کنم..
هدف م این نیست که بگویم آدم قدرنشناسی هستم _ که صد البته هستم _ هدف م این است که بگویم تا این حد درگیر خودم و دنیایم و اهدافم شده ام که نه جلو می روم نه عقب می روم فقط و فقط درجا می زنم..

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ اسفند ۹۵ ، ۲۰:۲۸
good mood comes from inside

خانه مان عوض شده و من هر روز صبح از خانه تا مدرسه را پیاده طی می کنم. از روزی که سنم به مدرسه رفتن رسید هرروز پدر و مادرم من را با ماشین شخصی به مدرسه برده و برگردانده اند، از 11 سال قبلیِ تحصیلی ام فقط 2 سال را با سرویس رفت و آمد کرده ام و خودم میدانم که باید سپاس گزار خانواده ام باشم اما همیشه حسرت پیاده رفتن به مدرسه را در دلم داشته ام!!!

امسال اما این اتفاق افتاد..

من هرروز پیاده به مدرسه می روم و برمی گردم ،مادرم می گوید مبادا از مکان های خلوت رفت و آمد کنی که اتفاق ناگواری رخ بدهد من اما هزار بار به او گفته ام که امنیت م در کوچه و خیابان های خلوت خیلی بیشتر از خیابان اصلی است!!

دلیل ش هم این است که هستند انسان هایی که ساعت 7 صبح که هوا هنوز گرگ و میش است فحش پایین تنه به شما بدهند و گمان کنند که خیلی بامزه هستند..

من ترسی از کوچه های خلوت ندارم اما مادرم نگران تجاوزی چیزی است و گفته است که از شلوغ ترین خیابان برو و بدترین فحش ها را بشنو ولی خطر همان تجاوزی چیزی را به جان نخر..

من هم قبول کرده ام تقریبا تا حدودی..

امروز صبح که مثل همیشه در حال رفتن به مدرسه بودم و هنوز به محل پرتاب فحش ها نرسیده بودم با محلی رو به رو شدم که فهمیده ها به آن "خط عابر پیاده" می گویند اما بقیه راننده ها به آن به چشم "خط پایان مسابقه" نگاه می کنند!..

چند دقیقه صبر کردم تا بلکه متوجه بشوند عابری منتظر عبور است اما مقاومت شان خیلی زیاد بود!!انگار من را که می دیدند تحریک می شدند که با سرعت بیشتری از روی خط عابر پیاده رد شوند!!..

و نتیجه این شد که بنده دل را به خیابان زدم و خواستم با سرعت رد بشوم که محل همیشگی فحش های پایین تنه از زبان پسرهای دبیرستانی جو زده را به خط عابر پیاده و از زبان راننده های نسبتا متشخص تغییر دادم..

و الان به این نتیجه رسیده ام که بهتر است خطر همان تجاوزی چیزی که مادرم می گوید را به جان بخرم و از خلوت ترین کوچه بروم و راه م را دور کنم تا بلکه لاغر هم بشوم اما دیگر چشمم به آن خط عابر پیاده و آن پسران همیشگی نیفتد..

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ اسفند ۹۵ ، ۲۱:۱۹
good mood comes from inside

آخرِ آخرش میرم دنبال کاری که از صبح تا شب با بچه ها سرگرم باشم..

من و چه به دکتر شدن و دیدن درد و سختی بچه های کوچولو؟!

واقعا یکی از اصلی ترین دلیل هام برای در نظر نداشتن رشته پزشکی همین جریانه!

باشد که خداوند عقل ما را بر احساس مان حاکم فرماید تا بتوانیم آینده نگرانه تصمیم بگیریم..

شاید هم درسم رو که خوندم و تموم شد یک مهدکودک تاسیس کنم..

اگر میتونستم حتما کاری میکردم که زمان در همین لحظه بایسته و من هیچوقتِ هیچوقتِ هیچوفت 18 ساله نشم..


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ اسفند ۹۵ ، ۲۰:۴۲
good mood comes from inside